گیم پلی استوری
در این مقاله قصد داریم به گیم پلی هایی بپردازیم که خط داستانی آن ها منحصر به فرد و گیرا است؛ اما قبل از آن بهتر است که بدانیم تعریف گیم پلی استوری در چیست؟
خیلی ساده و خلاصه بخواهم بگویم، گیم پلی استوری همان داستان و سناریوی بازی ها است؛ کاراکتر ها، محیط بازی و تارگت ها (هدف) همه حول محور یک چیز می چرخند و آن هم گیم پلی استوری و یا همان خط داستانی بازی است.
حال که برایتان اندکی این موضوع را باز کردیم، قبل از آن که فهرستی از این گیم پلی ها را مطرح کنیم، قابل ذکر است که ممکن است خیلی از آن بازی هایی که در ذهن شما (مخاطبان عزیز) است نباشد، اما قطعا به این معنا و مفهوم نیست که آن ها شایستگی بودن در این لیست را نداشته اند...
ما در این مقاله 10 تا از گیم پلی هایی که خط داستانی آن ها متفاوت و گیرا هستند را به شما معرفی خواهیم کرد، توجه داشته باشید که قرار به اسپویل کردن داستان این بازی ها نیست و فقط آن ها را معرفی می کنیم.
10-فضای مرده Dead Space
احتمال دارد که اسم این گیم پلی را تا به امروز شنیده باشید و یا حتی آن را بازی کرده باشید.
اگر بخواهم در یک کلام این بازی خلاصه کنم، شاید بشود اینطور گفت: یک آخرالزمان با تم و ژانر فضایی در آینده ای دور (سال 2508) با محیطی تاریک، دلگیر و تسخیر کننده! دنیایی که به تسخیر و اسارت موجودات فضایی با نام (یونیتالوژی) در آمده است...آیزاک کلارک (کاراکتر اصلی این گیم پلی) با تیم خود برای ماموریتی ویژه به سفینه ایشی مورا می رود؛ اما دیری نمی گذرد که مورد هجوم نکرومورف ها (ویلن های گیم پلی) قرار می گیرند و به عبارتی در این سفینه گرفتار می شوند.
بازی سه گانه Dead Space یا همان فضای مرده، در سال 2008 ساخته و انتشار یافت.
9-ماورا: دو روح Beyound: Two Souls
گیم پلی استوری این بازی شاید موضوع آشنایی باشد...شاید خیلی از شما نیز بار ها با خود اندیشیده باشید که چه می شد اگر یک دوست داشته باشید که هر کاری که از او بخواهید را برایتان انجام دهد؟
حتی جان شما را نجات دهد و شما از طریق او به خیلی چیز ها بتوانید دستیابی داشته باشید!
باید بگویم که داستان این بازی نیز همین است؛ جودی هلمز (کاراکتر اصلی بازی) از زمان تولد خود تنها نبوده است، به عبارتی گویی دوستی نا مرئی را همیشه و همه جا همراه خود داشته است که از قضا نام این موجود نا مرئی، آیدن است.
داستان درباره چالش ها و اتفاقاتی است که برای جودی می افتد، به علاوه معما هایی که در طی داستان، چه برای بازیکن و چه برای شخصیت اصلی بازی ایجاد می شود و هر چه خط داستانی این گیم پلی جلو تر می رود، گویا همه چیز بهم متصل تر می شود.
بازی ماورا: دو روح (Beyound: Two Souls) در ابتدا برای پلی استیشن3 منتشر شد اما در سال 2015 برای پلی استیشن4 نیز نسخه ای از این بازی انتشار یافت.
8-شیطان درون The Evil Within
این بازی برخلاف دو گیم پلی قبلی که معرفی کردیم، خط داستانی پیچیده تری دارد، بازیکن باید با دقت و موشکافی بیشتری جلو برود و به عبارتی خودش را در داستان این بازی غرق کند!
داستان این بازی حول و محور یک کار آگاه پلیس می چرخد به اسم سباستین کستلانوس، که به دلایلی به تازگی از شغلش کناره گیری کرده است و افسردگی بر او غلبه می کند؛ دلیل این تراژدی نیز مرگ دختر بچه 5 ساله اش در آتش سوزی مرموز و ناگهانی خانه اشان می باشد...سباستین که روز به روز حال روحی اش بد و بدتر می شود، ناگهان از سمت همسرش (که بعد از آن واقعه ناگوار وی را ترک کرده بود) نامه و مدارکی به دستش می رسد که اصرار بر این دارد که دخترشان به صورت عمد به قتل رسیده است و بعد از مدتی تصمیم خود را می گیرد که خودش تنهایی و مستقلانه تحقیقاتش را آغاز کند و سر از ماجرایی در می آورد که جهنم را برای سباستین تداعی می کند!
این گیم پلی دلهره آور و جذاب در سال 2014 خلق و منتشر شد.
7- قلعه ولفنشتاین Castle Wolfenstein
برعکس تمامی بازی هایی که تا به اینجا ما در این مقاله به شما معرفی کردیم، این بازی تماما خیال و تصورات نویسنده این گیم پلی نبوده است...بلکه حداقل می توان گفت که تا حد زیادی از این بازی بر اساس واقعیت است.
در هر صورت چه کسی است که بخواهد وجود نازی ها را (در دوران خویش) انکار کند؟!
تصور کنید به عنوان یک سرباز وارد یک قلعه می شوید؛ قلعه ای که در آن نازی ها مستقر هستند و فقط خدا می داند که چه نقشه هایی در سر دارند! آزمایشاتی که ممکن است باعث یک فاجعه انسانی شود و کار های غیر انسانی دیگر...
و شما در این گیم پلی نقش همین سرباز وظیفه شناس را دارید.
اگر چه قلعه ولفنشتاین سری های بسیار و قدیمی تری دارد، اما تمامی آن ها یک چیز مشترک را در خود جای داده اند و آن هم چیزی نیست به جز یک داستان قوی و غنی.
6-مردگان متحرک The Walking Dead
ممکن است که هم اکنون با دیدن این تیتر بسیار تعجب کرده باشید، چرا که به یاد سریالی با همین عنوان افتاده باشید (البته اگر گیمر نباشید.)
اما باید بگویم که این بازی نیز از نظر خط داستانی و محتوا فرق چندانی با آن سریال مشهور و محبوب ندارد.
در واقع باید بگویم که قدمت این بازی حتی از سریالش هم قدیمی تر است و خود این بازی نیز از روی سری کتاب های مردگان متحرک ساخته و پرداخته شده است.
لی اورت (شخصیت اصلی گیم پلی) به دلایلی دستگیر می شود؛ زمانی که در حال انتقال داده شدن به زندان می باشد و لی اورت با خود می اندیشد که تمام زندگی اش از دست رفته است، اتفاقی می افتد که همه چیز را دگرگون می کند...
شاید این بار حمله زامبی ها واقعا به جا بوده است! این بازی با تم آخرالزمانی و زامبی محور خود، اگر چه می تواند کلیشه به نظر برسد، اما خط داستانی که دارد متفاوت تر از آن است که حتی بتوان فکرش را کرد.
5-تپه خاموش Silent Hill2
خب، اگر بخواهم راستش را بگویم نمی شود بحث گیم پلی استوری وسط باشد و طبق معمول از این بازی اسمی آورده نشود!
اگر چه که قبلا نیز در مقالات مختلفی از این بازی یاد کرده بودیم، اما این بار می خواهیم درباره چپتر دوم این بازی کمی اطلاعات به شما بدهیم؛ تصور کنید که یک روز به شکل مرموز و کاملا ناگهانی یک نامه دریافت می کنید و این نامه نیز از سمت همسر فوت شده شما است! او از شما در خواست می کند که برای دیدار دوباره با او به شهر تخیلی سایلنت هیل بروید و همه چیز نیز از همین جا آغاز میشود...
باید به این اشاره کرد که این بازی از بعد روانشناسی بسیار پیچیده تر و غنی تر از آن است که حتی بتوان تصورش کرد.
4-رزیدنت اویل Resident Evil: Village
شاید بتوان گفت که این سری از بازی رزیدنت اویل شباهت بسیاری از نظر خط داستانی به سری بازی های سایلنت هیل دارد...اما نمی توان گفت که کلیشه است.
ایتن وینترز (کاراکتر اصلی این گیم پلی) یک زندگی کاملا عادی را می گذراند؛ او با همسرش و دختر کوچکش زندگی می کند و تقریبا می توان گفت که خوشبخت و موفق است...اما به ناگه مامورانی مرموز به همراه سر دسته خود به خانه آن ها هجوم می آورند و همسر وی را به قتل می رسانند و کودکش را نیز می ربایند!
ایتن به دنبال فرزند خویش روانه روستایی غیر عادی می شود که توسط چهار ارباب شیطانی اداره می شود و متوجه می شود که برای بدست آوردن دوباره فرزندش باید با این چهار ارباب دست و پنجه نرم کند!
3-دث استرندینگ Death Stranding
البته قابل ذکر است که این بازی ممکن است هر کسی را جذب نکند اما چیزی از جذابیت و گیرا بودن گیم پلی استوری آن کم نمی کند.
این بازی نیز به یک آخرالزمان می پردازد، اما یک آخرالزمان استثنایی و منحصر به فرد...از قضا اسم این آخرالزمان نیز دث استرندینگ می باشد؛ اگر بخواهیم از بعد روانشناسی این بازی را مورد بررسی قرار دهیم، می توانیم بگوییم که بیشتر تاکید این بازی بر روی روابط انسانی است!
اینکه تا چه حد این روابط می توانند مهم، مبهم، پیچیده و یا حتی ترسناک باشند؛ آخرالزمانی که دنیا را بهم ریخته است و باعث هرج و مرج شده است، کل ارتباطات انسانی را دچار مشکل و ابهامات می کند.
شما در نقش کاراکتری به نام (سم پورتر) وظیفه دارید که از پیشروی این آخرالزمان جلوگیری کنید.
2-The Last Of Us
فکر می کنم محال باشد که حتی اگر این گیم پلی را تجربه نکرده باشید، حداقل اسمش را نیز نشنیده باشید!
یک آخرالزمان دیگر که طبق معمول زامبی محور نیز می باشد رخ داده است؛ جول (کاراکتر اصلی بازی) با دوست و همکار خود به یک ماموریت می رود، او با یکی از فرمانده های گروه دیگری معامله ای کرده است...یک دختر مرموز به نام (الی) را فراری داده و به دست مارلین (فرمانده گروه) بسپارد تا در عوض مارلین نیز به او اسلحه خواهد داد اما آیا واقعا همه چیز همین است؟ الی به چه درد مارلین و گروهش میخورد؟!
1-باران سنگین Heavy Rain
باید این موضوع را ذکر کنم که این بازی و داستانش واقعا لایق این هستند که نامبر وان (رتبه اول) باشند؛ اگر فردی هستید که داستان ها و یا فیلم های جنایی-معمایی شما را به خود جذب می کنند، باید بگویم که به هیچ عنوان این گیم پلی را نباید از دست بدهید!
داستان از این قرار است که ایتن مارس (یکی از چهار کاراکتر اصلی بازی) در زندگی اش هیچ چیز کم ندارد؛ یک خانواده خوشحال و خوشبخت، یک شغل خوب با در آمد عالی...ولی به شکل غمناکی ورق برای ایتن بر میگردد. او که یک روز با دو پسر و همسر خود به خرید رفته بود، طی یک واقعه ناگوار، یکی از پسر های خود (جیسون) را در تصادف از دست می دهد؛ پس از این اتفاق، همسر ایتن نیز او را ترک میکند و ایتن میماند و پسر دیگرش (شان). ایتن تمام تلاش خود را میکند که برای شان پدر خوبی باشد اما یک روز شان را در پارک گم میکند و مدتی طول نمی کشد که متوجه می شود که پای یک قاتل سریالی در میان است!
مدیسون پیج، نورمن جیدن و اسکات شلبی نیز شخصیت های اصلی دیگری هستند که در روند داستان نقش دارند.
نویسنده: میویس.